تا چند وقت پیش حتی به مخیلم هم نمیرسید هرگز در تاریخ بشر همچنین اتفاقی بیافتد و یا جورایی هنوز هم توی شکم ...
یک مسلمان زاده آفریقایی سیاهپوست رئیس جمهور آمریکا شد , جایی که سیاهان تا 150 سال پیش برده بودند و حقوقشان به اندازه یک سگ هم نبود و یا به گفته اوباما در نطقش : تا 60 سال پیش اگر پدرش میرفت توی یک رستوران بهش غذا نمیدادند
تقریبا 50 سال پیش مارتین لوتر کینگ در چنین روزهایی در سخنرانی معروف خودش گفت : "من یک رویا دارم , رویای روزی که ناقوسهای برابری به صدا در بیاید"
امروز انسانها در یک کشور به سطحی از شعور رسیدند که به یکدیگر تنها بخاطر انسان بودنشان نگاه میکنند , نه رنگ , نه دین , نه هیچ چیز دیگری عامل تبعیض انسانها از همدیگر نیست ( سفید پوستان 80 درصد جمعیت آمریکا رو تشکیل میدهند و سیاهان 13 درصد ... این یعنی این سفید پوستان بودند که در حقیقت اوباما را انتخاب کردند)
وقتی میبنم انسانها به این سطح از فهم و شعور رسیده اند و این اتفاق در تاریخ بشر افتاده است امید در دل من هم زنده میشود که پس این امکان وجود دارد که یک روز حتما این اتفاق در کشور من هم بیافتد و حالا من هم میگویم:
"من هم یک رویا دارم , رویای روزی که برابری در کشور من هم اتفاق بیافتد , شاید زنده نباشم که آن روز را ببینم ولی آن روز حتما خواهد آمد, روزی که شخصی که به جمهوری اسلامی اعتقاد ندارد هم بدون تبعیض بتواند رئیس جمهور ایران شود ... آری آقای جمهوری اسلامی آن روز که یک بهائی هم یک ایرانی باشد و بتواند رئیس جمهور ایران شود خواهد آمد"
۹ نظر:
نگاه تفکر برانگیزی است. کاش زنده باشی و ببینی.
به نکته خوبی اشاره کردی، هر چند به نظر من نتيجه گيريت يه کم سطحی بود، ولی کلاً کاش ما هم بتونيم به درجه اي از بلوغ برسيم که روزی يک نفر مهاجر بتونه مثل آمريکا يا فرانسه به بالاترين درجه سياسی در کشورمون برسه
به مورد جالبی اشاره کردید. ولی مثال شما مثال مناسبی برای نشان دادن زیبایی دموکراسی نبود. اوباما یک مسیحی است (حال به ظاهر یا واقعا معتقد به خود او مربوط است). ولی در همان جامعه که اوباما بی اعتقادان را همانند دیگران به حساب آورد، آیا اگر اوباما خود را یک بی اعتقاد به هر آیینی معرفی می نمود، جمعیت اکثریت مسیحی آمریکا به او رای می دادند؟
هیچ شکی نیست که برای برخورداری از حقوق شهروندی در ایران، همه نژادها و مذاهب باید مثل یکدیگر به حساب آیند. ولی این رو بدونید که حتی آرزوی داشتن رئیس جمهوری بهایی در ایرانی آزاد در حیطه نا ممکن ها خواهد بود.
کوروش هخامنشی حکومت و قدرت خود را برگرفته و در پناه اهورامزدا می دانست. ناصرالدین شاه قدرت خود را مرهون لطف علی و حسین می دانست و محمدرضا پهلوی نیز خود را سایه خدا بر روی زمین می پنداشت. جرج بوش خود را یک مسیحی معتقد و اوباما نیز با رفتن به کلیسا و نام بردن از خدا در سوگند خود بر خلاف خواسته بی اعتقادان آمریکا، التزام ظاهری خود را به دین مسیحیت و خدا نشان داد.
ولی اینکه روزی یک نفر فقط به دلیل اینکه به انسانی با ادعای خیالی به مراتب خیالی تر از ادعاهای پوچ اسلام خود را ملتزم بداند و به نفر اول کشوری با جامعه خرافی تبدیل شود جزو آرزوی های محال است. با امید به رسیدن چنین روزی
نکتهی جالبی بود. اما نتیجهای که گرفتهاید اساسا بیربط است. خیلی ساده نگاه کردهاید به ماجرا.
آیا در ایالات متحده کسی به قدرت رسیدهاست که با روح سیاستهای آمریکا مخالف است؟ آیا او آرمانهای حاکم بر آمریکا را پوچ میداند؟ یا باراک اوبامایی به ریاست رسیده که فقط سیاه است. نژادپرستی امروزی را نفی نمیکند و به نهادهای قدرت و تصمیمساز در ایالات متحده (مثل آیپک یا کمپانیهای نفتی) متعهد است.
مشکل نتیجه گیری شما این است که به قول کرباسچی هیچ دموکراسی راه حل قانونی براندازی آرمانهایش را در مجلس موسس قانون اساسیاش تصویب نمیکند.
اوباما فقط یک سیاهپوست است ولی نه ضد نژادپرستی مدرن. او یک دموکرات است و شعار صلح میدهد که همین برای شرافت داشتن بر بوش کافیاست.
فکر میکنم شما دو دوست عزیز محمد علی و ناشناس مسئله رو سیاسی دیدید در حالی که برداشت من بیشتر اجتماعی بود ... من هیچ اشاره ای به دمکراسی نکردم ... بلکه گفتم شعور عمومی مردم بالا رفته ... همون اتفاقی که اگر توی ایران هم بیافته به دمکراسی هم ختم میشه ... آمریکا هم برای خودش انقدر مشکل دارد که شاید از ایران ما هم بیشتر باشد و نقایص بسیار زیاد ... و اینکه به نظر من هم دمکراسی 100 درصد هیچگاه وجود ندارد و نخواهد داشت ولی مسئله اینه که دمکراسی میتونه بهتر بشه
البته تفاوتهایی هست بین اوباما و بهاییان . بهاییان نسل در نسل ایرانی هستند و ساکن این آب و خاک بودند اما اوباما نژادا در اقلیت است .
البته اگر سطح تفکر اجتماعی مردم بالا برود دیگر این نظام با این وضعیت قادر به ادامه نخواهد بود.االبته بهاییان چندان راغب به شرکت در امور سیاسی نیستند . اما این امر به نظر من غیر ممکن نیست مگر انروز که حضرت مسیح را بر صلیب می کشیدند کسی باور می کرد چند قرن بعد تاجداران عالم مقابل مجسمه او زانو بزنند ؟
متن جالبی بود. شاید رسیدن آن روز با تلاش ما رابطه مستقیم داشته باشد. تلاشی برای از بین بردن تعصبات و سوء تفاهمات، تلاشی برای درک حقیقت ، تلاشی برای بالا بردن سطح علم و درکمان.
به نظر من هیچ غیر ممکنی توی این جهان وجود ندارد واین یک رویای خیالی نیست.
نظریه شما مثل اینه که بگیم یه کونیه هم جنس باز با تبلیغ کونی گری و همجنس بازی میخواد رئیس جمهور ایران بشه اخه عقب افتاده اونایی که
به اسم اسلام الان حکومت می کنن الان این وضع مملکته وای به روزی که یه مشت کس خل انگلیسی بیان بشن رئیس جمهور ، کمشو بابا...
ارسال یک نظر