پنجشنبه، اردیبهشت ۱۷، ۱۳۸۸

دیدی چه خاکی به سرم شد!


قبل از اینکه بیام آمریکا همون زمانها یک مشکل معده داشتم گفتم قبل از اینکه برم ,برم دکتر و این مساله رو حل کنم که مشکلی نباشه ٫ خلاصه رفتم دکتر و دکتر یه مقداری قرص بهم داد . دوره درمانی یک مدتی طولانی شد و وقت رفتن رسید ... سوار هواپیمای یکی از این دول کفر شدم و یکی از خدمتکارهای جینگیلی مینگیلی اومد و با یک زبان پیشرفته که بعدا فهمیدم انگلیسی بود گفت:

وات کن آی گت یو فور درینک ؟ ( البته من فقط درینک رو فهمیدم )

چشمم افتاد به بطری بزرگ شامپاین و در خواست کمی شامپاین کردم

چشمتون روز بد نبینه اولین قلپ رو که زدم دمای بدنم چند درجه رفت بالا و قلبم شروع کرد تند و تند زدن و سرم شروع کرد گیج رفتن و شروع کردم به خودم گفتن که:

دیدی چه خاکی به سرم شد بعد از یه عمر عرق سگی خوردن حالا که دستمون یه چیز درست و حسابی رسیده نسبت به الکل حساسیت پیدا کردیم ... نکته این چوب خداست که داره میزنه پس کلمون ... ای خاک بر سرت حسام


چند روز بعد فهمیدم که نباید اون داروی خاص رو وقتی که الکل میخوری استفاده کنی و در حکومت اسلامی از اونجا که پیش فرض اینه که کسی الکل نمیخوره روی قوطی نمی نویسن ... تا جوهر صرف جویی بشه !

این رو هم بی ربط نیست اگر بخوانید: بیایید برای مخالفت با اسلام و سکولار بودن با هم الکل بخوریم!

۱ نظر:

SaRa گفت...

ای ول ...حالا توی اکانمیک بودی یا فرست کلاس؟؟
D:

visitor stats