چهارشنبه، مرداد ۲۴، ۱۳۸۶

برای یک مشت بالاترین

اوووه ... این دیگه آخر پست احمدی نژادیه ... حتما بالای ۱۰۰ تا رای میاره ... تا کسی نگذاشته بهتره من سریع بزارم ... که یکهو چشمام سیاهی رفت ... احساس کردم مغزم اومده توی دهنم و دارم میجوامش ... ولی
این رئیسم بود از پشت سر محکم پس گردنی رو زده بود ... همینجور که چشای من هنوز سیاهی میرفت داشت فحش میداد ... تو نمک نشناسی ... و ... آخرشم به این ختم شد که تو اخراجی
نمیدونم شما از کدوم نوعش هستید ولی اگر از نوع من باشید که سالها کیک بوکسینگ بازی کرده باشید و بدترین چیز براتون اینه که مشت اول رو از حریف بخورید ... خون جلوی چشمای شما رو هم میگرفت ... و سریع فکر میکنید ... خوب ضربه اول رو که اون زده ... پس میتونید به پلیس بگید که دعوا رو اون شروع کرده ... منم که واقعا پیش این آدم کنس و گدای انقدر حمالی به خاطر یک حقوق بخور نمیر که خیلی کمتر از اون چیزی هست که باید واقعا به من بده ... پس موقعش الانه که انتقامم رو هم بگیرم
همونجور که به سمتش چرخیدم مشت راستم رو با قدرت آوردم و از زیر ... چشمتون روز بد نبینه ... عین فیلم ماتریکس رییس ما روی هوا بلند شد و محکم به دیوار خورد و بیهوش ... گفتم کشتمش ... توی یک لحظه تمام خاطرات زندگیم از جلوی چشمم رد شد ... همکارها هم که همه توی شک بودند و سرعت این فعل و انفعالات میخشون کرده بود ... و برو بر منو و ریس ولو شده رو نگاه میکردند
ماشالا این پلیس هم هنوز ۵ دقیقه نشده بود پیداش شد و ... خودتون حدث بزنید ... پلیس آمریکا ... چهارتا چک و لگد و دو تا تیزرگان و دست بند و زندان
ولی زندان
وقتی وارد شدم همه شروع کردن به فیش فیش کردن ... یعنی گوشت تازه ... با خودم کر میکردم اگه خیلی هم قوی باشم دوتا رو بزنم ... شب اول البته انفرادی بود ... البته اینم بگم از اونجایی که ضربه خیلی سنگین بود رییس محترم ۱ روز بیهوش بود ... باسه همین قاضی با قرار وثیقه موافقت نکرده بود و عمل منو اقدام به قتل تصور کرده بود
شب دوم ولی دیگه انفرادی در کار نبود ... از ترس شب قبلش نخوابیدم ... هیچ راهی نبود ... یا باید مثل بچه آدم فر رره ... یا اینکه له و لورده میشدم فر رره ...ولی یک ایرانی تا آخرش میره تا حق مسلمش رو بگیره ... این که مشخص بود ... نمیخوام قیافه ها رو تعریف کنم که جفت کنید ... ولی شب رسید ... یهو دیدم یکی پامو گرفته ... سریع پای راستمو کشیدم بیرون و با پاشنه پا گذاشتم توی وست صورتش ... صدای شکستن استخون رو شنیدم ... ولی پامو ول نکرد ... همون موقع یکی از پشت زیر شونه هام رو گرفت ... این یکی خیلی قوی بود ... هر چی زور زدم نشود ... همین لحظه یکی چونمو گرفت ... صورتمو چرخوند سمت خودش تا چشاشو ببینم ... عجیب بود ... عجیب چشمای قشنگی داشت ... بهم گفت پاشو بابا پاشو ... جفت کردم ... خاک بر سرم این چرا فارسی حرف میزنه ... شانس مارو ... این همه آمریکایی ببین آخرش هم یه ایرانی باید ... باز گفت پاشو پاشو عزیزم ... به خودم گفتم ... زرشک ... عزیزشم شدم ... کارم تمومه ... گفت حسام پاشو ... یهو ... دیدم اه ... مریم چونم رو گرفته دستش ... مریم : کابوس میدیدی عزیزم ... گفتم آره ... کابوس بالاترینی

با الهام از یکی از نوشته های بهروز مدرسي

پ.ن : البته پستی که فرستادم ... هنوط نیومده چهارتا منفی تکراری گرفت حذف شد ... تولدت مبارک

۱ نظر:

ناشناس گفت...

يك خبر مهم
اليور استون موضوع ساخت فيلمي درباره محمود احمدي نژاد رئيس جمهور ايران را در مصاحبه با شبكه خبري فاكس نيوز تكذيب كرد. او در اين مصاحبه گفته است هيچ انگيزه اي براي من وجود ندارد كه درباره "احمدي‌‏نژاد" فيلم بسازم .

سيدعليرضا سجادپور اعلام كرد: اليور استون فيلمساز آمريكايي براي ساختن فيلمي درباره محمود احمدي‌نژاد درخواست سفر به ايران را مطرح كرده است.

سيدعليرضا سجادپور در بخشي از جلسه‌ عمومي‌ هيات اسلامي هنرمندان، گفت: اليور استون فيلمساز آْمريكايي براي ساختن فيلمي درباره محمود احمدي‌نژاد درخواست سفر به ايران را مطرح كرده است.

دبير هيات اسلامي هنرمندان در اين مراسم گفت: قطعا سينماگران ايراني به دليل شناخت و دغدغه بيشتر مي‌توانند بهتر در اين زمينه فعاليت كنند و با توجه به نوع رويكرد استون در هاليوود بايد بررسي‌هاي لازم را درمورد چنين اخباري انجام داد و قطعا جواد شمقدري مشاور هنري رئيس‌جمهور و دست‌اندركاران سينماي ايران موضوع فيلمسازي استون درباره رئيس‌جمهوري اسلامي ايران را مورد بررسي قرار خواهند داد.

visitor stats